Wednesday, October 10, 2012

هیچوقت به معجزه ی لمس تنت فکر کردی؟ لمسی که لمس باشه نه فقط یه تماس بی هوا....
نمیتونم به این معجزه اجازه بدم به وقوع بپیونده.....
بگذار که فقط تماس باشه....
لمس قدرت هضم میخواد... ندارم. برای اینکه اون قدرت عظیم پنهان در وجودم ... قدرت منفجر شونده ی سلولهای تنم.... نمیتونم مدیریتش کنم.... رها که بشه دنیایی رو تکون میده... نمیخوام تکون بدم چیزی رو....
جادوگرم... جادوگری که نمیخواد جادو کنه.... آینده بینی که نمیخواد هیچ آینده ای رو ببینه... قدرتمندی که نمیخواد از قدرتش استفاده کنه....
جادوگر نبودن خیلی هیجان انگیزتره... میخوام یه آدم معمولی باشم... یکی که منتظر بمونه ببینه دنیا چی براش تدارک دیده.... یکی که اجازه بده کائنات روزهاش رو بسازن.... از این قدرت درون میترسم....
نمیتونم روی قله وایسم و به دره ی زیر پام نگاه کنم....
فاجعه ست.

No comments: