نمایشگاه کتاب!
بهانه خوبیه واسه این که بنویسم دیگه نمایشگاه کتاب همون نمایشگاهی نیست که عین ده روزش رو اونجا پلاس بودیم از صبح تا شب!
نمایشگاه همون نمایشگاهی نیست که با کالسکه و آغوش، جوجه ها به نیش میرفتم.
نوستالژی ندارم بهش....
گذشته از اینکه مصلا رو دوست ندارم اصلا و ابدا... دیگه جونش رو هم ندارم... البته جون آدم از حس و حال آدم میاد... پس باید بگم حس و حالش رو ندارم... هیچ احساسی هم ندارم.... حتی یکبار هم به فکرم نرسید!!!!
اما فردا داریم میریم شهرکتاب مرکزی... دوستش دارم... میخوام برم ببینمش...
یک هفته ست جوجه کوچیکه عصبانی داره میگه من کتابهام تموم شده زود برام کتاب بخرین!!!! و جوجه بزرگه مونده که خدا چی خلق کرده!
بهانه خوبیه واسه این که بنویسم دیگه نمایشگاه کتاب همون نمایشگاهی نیست که عین ده روزش رو اونجا پلاس بودیم از صبح تا شب!
نمایشگاه همون نمایشگاهی نیست که با کالسکه و آغوش، جوجه ها به نیش میرفتم.
نوستالژی ندارم بهش....
گذشته از اینکه مصلا رو دوست ندارم اصلا و ابدا... دیگه جونش رو هم ندارم... البته جون آدم از حس و حال آدم میاد... پس باید بگم حس و حالش رو ندارم... هیچ احساسی هم ندارم.... حتی یکبار هم به فکرم نرسید!!!!
اما فردا داریم میریم شهرکتاب مرکزی... دوستش دارم... میخوام برم ببینمش...
یک هفته ست جوجه کوچیکه عصبانی داره میگه من کتابهام تموم شده زود برام کتاب بخرین!!!! و جوجه بزرگه مونده که خدا چی خلق کرده!
No comments:
Post a Comment