Tuesday, October 11, 2011

نسبت به دو تا موجود من آلرژیم رو از دست نمیدم. یکی عرب ها، یکی سوسک!
تنها موجود زنده ایه که وقتی موفق نمیشم بکشمش عذاب وجدان میگیرم. فقط توی خیابون اگه سوسک ببینم نمیکشم. میترسم کفشم کثیف بشه.
رفاقت دیرین با این موجود دارم! از بچگی باهم زندگی کردیم. بزرگ شدیم. من بوش رو تشخیص میدم. بدون اینکه حرکتی داشته باشه توی تاریکی مطلق حسش میکنم. مثل دو تا دشمن قدیمی! یادم نمیره شبهایی که از خواب پا میشدم میدیدم ۴ تا سوسک همزمان روی من راه میرن (از این گنده ها) و یکیشون داره میره توی دهنم! و من عصبانی و خواب‌آلود بلند میشدم میرفتم تو هال و با خودم فکر میکردم این سوسکها توهین بزرگی به من کردند! آخه به چه چشمی به من نگاه میکنند؟
سالها بود - حدود ۱۱ سال- از دستشون خلاص شده بودم و جز دو سه بار دیگه سراغم نیومده بودند. الان باز سرو کله شون پیدا شده . از این ریزها! توی آشپزخونه! از طبقه پایین اومدند! و من باز دارم عصبانی میشم!
به گمونم این هم به همون زندگیهای قبلی برمیگرده!
دارم یه سناریو مینویسم: عربها بوسیله سوسکها من رو نابود کردند!

No comments: