Tuesday, September 11, 2012

امروز دروغ گفتم....
با کمال میل دروغ گفتم...
به یه موجود نازنین دروغ گفتم...
برای از بین بردن یه حس خیلی خیلی بد و داغون کننده دروغ گفتم....
حالا اون حس از بین رفته ولی من احساس سنگینی دارم... یه چیزی روی سینه ی منه و داره فشار میاره....
بغض داره تشکیل میشه... هر صد سال یک سانت!
از فرشته ی خودم پرسیدم یعنی میفهمه بهش دروغ گفتم؟
گفت زندگی تشکیل شده از انتخاب های تو ... خوب و بدی وجود نداره... معیار تویی... زندگی جدیدی رو آغاز کن...
امروز دروغ گفتم و اگه فردا بیاد و بشه امروز بازهم دروغ میگم!

No comments: