Friday, June 15, 2012

من آدم توضیحات مفصل نیستم... ولی این دفعه مجبورم...
یه روز این رفیق عزیز ما اومد خونه ی ما.... سالاد که آوردیم برای ناهار گفت آخه این چه جور سالاد درست کردنیه؟ چرا انقده کاهوهاش درشته؟ ما هرهر خندیدیم و کمی سربه سرش گذاشتیم... گفت راست میگم بابا... من به مامانم هم میگم خب یهو کاهو و خیار گوجه رو بیار بذار رومیز خودمون بخوریم اون تو بشه سالاد...
خلاصه گذشت اون روز و یه روز ابوی گرامی اومد خونه ی ما و برای کمک نشست واسه شام سالاد درست کرد...
اونوقت قشنگ کاهوهاش رو ریز ریز کرده بود....
ما هم فکر کردیم اِ پس جدی جدی میشه اینجوری هم سالاد درست کرد....
از اون روز به بعد وقتی من میخوام سالاد کاهو درست کنم حتما کاهوهاش رو ریز میکنم... و جالب اینکه هر دفعه یاد این داداش عزیزم میفتم و نه یاد ابوی!
به نظرم خیلی خوبه که موقع یه چیز به این خوشمزگی یاد آدم بیفتن.

2 comments:

Anonymous said...

:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

يك بنده ي خدا said...

اوهوم خيلي خوبه حالا خوبه اعصابت خوب بوده و نگفتي من از اين سالادم راضي هستم و مهم اينه كه خودم راضي هستم و از اين چرت و پرت هايي كه بعضي وقتا ميگي!والا!:دي