خودم رو میزنم... میدونم چرا... میدونم چه مرگمه...
روزها و روزها و روزها ادامه داره... دیگه توی این دنیا نیستم.. توی دنیای دیگه ای هستم... که به سرعت برق و باد من رو داره میبره...
هرروز و هرروز و هرروز....
حتی روزی چندبار... بعد هوس میکنم خودم رو بزنم... یعنی اگه میتونستم روبروی خودم بایستم حتما میزدم له و لورده ش میکردم... و شاید حتی میکشتمش....
فرش شستیم و بوی پشم زیر دماغمه...
یهو تموم میشه.. بعد مدتها یهو همه ش تموم میشه...
میتونم حالا سرم رو بلند کنم... و تو رو ببینم... میتونم حالا صداشون رو بشنوم... میتونم ادعا کنم توی این دنیا هستم...
ولی چه فایده... بعد اون همه گه خوری.... و توبه ی گرگ مرگه...
چه میدونم... میشه یه گوشه نشست و گندید و حتی کپک سبز و سفید زد و بازهم جور دیگه ای بود؟
حالم از خودم بهم خورد... هی توی دلم عق زدم... خودم رو بالا آوردم... ولی چسبیده بود گه سگ....
این روزها بهترم...
و تو دیگه چیزی نمیدونی...
اعتمادم رو بهت از دست دادم... به اینکه بتونی انگیزه ای برای ادامه ی زندگی بهم بدی....
کات.
روزها و روزها و روزها ادامه داره... دیگه توی این دنیا نیستم.. توی دنیای دیگه ای هستم... که به سرعت برق و باد من رو داره میبره...
هرروز و هرروز و هرروز....
حتی روزی چندبار... بعد هوس میکنم خودم رو بزنم... یعنی اگه میتونستم روبروی خودم بایستم حتما میزدم له و لورده ش میکردم... و شاید حتی میکشتمش....
فرش شستیم و بوی پشم زیر دماغمه...
یهو تموم میشه.. بعد مدتها یهو همه ش تموم میشه...
میتونم حالا سرم رو بلند کنم... و تو رو ببینم... میتونم حالا صداشون رو بشنوم... میتونم ادعا کنم توی این دنیا هستم...
ولی چه فایده... بعد اون همه گه خوری.... و توبه ی گرگ مرگه...
چه میدونم... میشه یه گوشه نشست و گندید و حتی کپک سبز و سفید زد و بازهم جور دیگه ای بود؟
حالم از خودم بهم خورد... هی توی دلم عق زدم... خودم رو بالا آوردم... ولی چسبیده بود گه سگ....
این روزها بهترم...
و تو دیگه چیزی نمیدونی...
اعتمادم رو بهت از دست دادم... به اینکه بتونی انگیزه ای برای ادامه ی زندگی بهم بدی....
کات.
No comments:
Post a Comment